به گزارش سرویس تازه های دنیای فناوری مجله تک تایمز ،
انسانیسازی برند بهمعنای نشان دادن هویت انسانی برند به مخاطبان است. داستانسرایی چگونه میتواند به انسانی کردن برند کمک کند؟
همهی ما از زمان بچگی به داستان علاقه داشتیم و شیفتهی آنها بودیم. داستانها چگونگی ارتباط ما با دنیا را تعریف میکنند و خواندن آنها همواره ازجمله سرگرمیهای جذاب برای انسانها بوده است. داستانها انواع مختلفی دارند؛ بهعنوان مثال فابلها یا همان قصهها و حکایاتی که از زبان حیوانات گفته میشوند، درسهای زندگی را به ما میآموزند؛ افسانهها، حکایاتی را با ترکیبی از قدرت خدایان و الههها بیان میکنند. حتی بازیهای ویدئویی نیز خط داستانی دارند تا کاربران را درگیر خود کنند. حال سوالی که پیش میآید این است که برندها چگونه میتوانند از داستانسرایی برای افزایش میزان فروش استفاده کنند؟
مقالهی مرتبط:
تعریف کردن داستان برند، شرکت شما را از دیگران متمایز میکند. هر برندی در خوشبینانهترین حالت، صدها رقیب دارد که محصولات و خدمات یکسانی را با قیمت مشابه به بازار عرضه میکند. بنابراین چگونه باید مشتری را قانع کرد که برند شما را نسبت به سایر برندها ترجیح دهد و محصولات شما را انتخاب کند؟
هر برندی ممکن است یک محصول برتر داشته باشد، اما تا وقتی مشتری از آن استفاده نکرده باشد، به ویژگیهای آن پی نخواهد برد. بنابراین بهترین کار این است که مشتریها را با یک داستان جالب به سمت برند خود جذب کنید. داستانی که از آن صحبت میکنیم لزومی ندارد حتما در مورد محصولات و خدمات برند یا حتی علت راهاندازی شرکت باشد. سوزان گیلوری، رئیس شرکتی بازاریابی محتوا بهنام بازاریابی تخممرغی است؛ او در مورد داستانسرای برند و دلیل نامگذاری شرکت خود میگوید:
هنگامی که شرکت بازاریابی خود را در سال ۲۰۰۶ راهاندازی کردم، دنبال یک اسم خاص بودم اما هیچ نامی به ذهنم نمیرسید. تا اینکه یک روز زمانیکه مشغول تماشای فیلم مضحکروی (Funny Face) بودم متوجه شدم نام کتابخانهای که شخصیت اصلی فیلم در آن کار میکرد «مفاهیم جنینی» بود. از این ایده که جنین چگونه به هر چیزی زندگی میبخشد بسیار خوشم آمد و میخواستم از این مفهوم در نامگذاری برند استفاده کنم؛ اما نام «بازاریابی جنینی» را دوست نداشتم و بالاخره با کمی تغییر نام بازاریابی تخممرغی را برای برند خود انتخاب کردم و از آن موقع به بعد درست مانند بیرون آمدن یک جوجه از تخم مرغ، ایدههای خلاقانهای برای بازاریابی ارائه میدهم.
زمانیکه مردم دربارهی داستان برند من سؤال میپرسند و شروع به تعریف میکنم، برای چند دقیقه کسبوکار را کنار میگذاریم و مشغول یک مکالمهی معمولی میشویم. طنز داستان برند من کمک میکند تعامل بهتر و شخصیتری با مشتریهایم داشته باشم.
پیدا کردن داستان برند
اگر فکر میکنید برند شما هیچ داستانی برای بازگو کردن ندارد، بهتر است کمی بیشتر فکر کنید. هر برندی داستانهای زیادی برای گفتن دارد و فقط کافی است که آنها را پیدا کنید. بهعنوان مثال به این فکر کنید که:
- کسبوکار شما از کجا آغاز شد؟
- چرا این محصول خاص را به بازار عرضه میکنید؟
- کاری که انجام میدهید چه تغییری ایجاد خواهد کرد؟
- چگونه به مشتریها کمک میکنید؟
- چه چیزی کارمندان شما را متمایز میکند؟
- چه چیزهایی در طول مسیر یاد گرفتهاید؟
اگر برای اولینبار است که به داستانسرایی در مورد برند خود فکر میکنید بهتر است ایدههایی که به ذهنتان میرسد را یادداشت کنید. خلاصه بنویسید و به جزئیات بیشتر از کلیات اهمیت دهید. به یاد داشته باشید مردم بهدنبال این هستند که تحت تأثیر داستان قرار بگیرند، مهم نیست با شنیدن یا خواندن آن شاد شوند یا گریه کنند. هدف از داستانسرایی این است که از نظر احساسی با شنوندگان ارتباط برقرار کنید. پس اجازه دهید داستانی که تعریف میکنید آنها را درگیر کند. بهعنوان مثال اگر میخواهید بگویید برند شما چگونه به یک مشتری کمک کرده است، داستان را با شرح دادن مشکل مشتری آغاز کنید. ممکن است سایر مردم نیز همین مشکل را داشته باشند.
از داستان خود در جاهای درست استفاده کنید
مقالهی مرتبط:
داستان برند خود را بهخوبی تمرین کنید تا دیگر برای بازگو کردن آن نیاز به فکر کردن نداشته باشید. بعد از اینکه به این مرحله رسیدید باید بهترین مکان برای گفتن آن را پیدا کنید؛ زیرا قدرت داستانسرایی در بازاریابی فوقالعاده عمل میکند. داستان خود را در وبسایت، پست وبلاگ یا ایمیل تعریف کرده و راهی برای نقل کردن آنها در شبکههای اجتماعی پیدا کنید.
زمانیکه در جلسههای فروش هستید، خودتان را با داستان برند معرفی کنید نه اینکه دائم در مورد عالی بودن محصولات حرف بزنید. مخاطبان خود را پیش از آغاز جلسه بشناسید تا بهترین تأثیر را روی آنها بگذارید. به نحوهی واکنش نشان دادن دیگران دقت کنید؛ بهعنوان مثال اگر میبینید دیگران در طول سخنرانی شما، مشغول بازی کردن با تلفن همراه خود هستند یعنی نتوانستهاید توجه آنها را به صحبتهای خود جلب کنید. داستان خود را آنقدر ویرایش کنید تا درنهایت گوشیها را کنار گذاشته و به شما توجه کنند. اینکه در طول روز به چند سخنرانی گوش میدهند مهم نیست؛ مهم این است که در پایان روز داستان برند شما در ذهنشان ماندگار شده باشد.
نکتهی مهم دیگر این است که به زمانبندی داستانسرایی دقت کنید. بهعنوان مثال اگر قصد دارید چرخش بزرگی در کسبوکار خود ایجاد کنید، در مورد داستانی که پشت این ماجرا قرار دارد صادق و شفاف باشید. برای درک بهتر موضوع برندی را در نظر بگیرید که برای اپلیکیشن مخصوص بچهها داستانهای جذاب تولید میکند، حال این برند چرخشی در روند کاری خود ایجاد کرده و به برندها در داستانسرایی کمک میکند. این تغییر، به خودی خود داستانی است که میتواند جزئیات آن در یک پست وبسایتی منتشر شود.
بازگو کردن داستان یک کسبوکار، کمک میکند ارتباط بهتری و موثرتری با دیگران برقرار کنیم؛ رابطهای که برای موفقیت هر کسبوکاری ضروری است. داستان شما چیست؟
بمنظور اطلاع از دیگر خبرها به صفحه اخبار فناوری مراجعه کنید.
سلام!! نام من سارا است
من عاشق غذا خوردن ، مسافرت و خوردن برخی دیگر هستم! من با مرد رویاهای من ازدواج کرده ام و دختر بچه ای زیبا دارم که لبخندهایش می تواند روز همه را درخشان کند!