به گزارش سرویس تازه های دنیای فناوری مجله تک تایمز ،
روانشناسی معامله یکی از اصول مهمی است که هر معاملهگری باید به آن توجه داشته باشد. درواقع بهگفته بسیاری از معاملهگران مطرح جهان، در معامله موفق، تنها ۲۰ درصد از فرایند به سبک معاملاتی مناسب و کارامد مربوط است و ۸۰ درصد دیگر به پیروی از اصول صحیح روانشناسی معامله ربط پیدا میکند. با وجود این اهمیت بسیار زیاد، کمتر کسی است که به اصول روانشناسی در معامله بها بدهد.
متأسفانه یکی از ضعفهای بزرگ در بین معاملهگران خُرد در ایران پیروینکردن از اصول صحیح روانشناسی در معامله است که باعث تحمیل ضررهای هنگفت به معاملهگران میشود. در این مطلب، قصد داریم چند توصیه مهم برای تج به معاملهای کارامد به شما ارائه کنیم. بدیهی است که در چنین مطلب کوتاهی، نمیتوان تمام موضوع را پوشش داد؛ اما در صورت پیروی از توصیههای ارائهشده در این مطلب، میتوانید سودآوری و موفقیت خود در بازار سرمایه را افزایش دهید.
در بازارهای مالی، شما روی بازار تسلطی ندارید، پس باید یاد بگیرید که خود را کنترل کنید
پیش از صحبت درباره بازار سرمایه، باید به این درک کلی برسید که شما کنترلی بر روند بازار ندارید. بازار مسیر خود را میرود و شما تنها میتوانید تصمیم بگیرید که آیا وارد معامله بشوید یا نه. تمام اختیار شما پیش از ورود به معامله تمام میشود و بعد از آن، دست نامرئی بازار است که قیمتها را حرکت میدهد. پس برای موفقیت در بازار سرمایه، باید بتوانید پیش از هرچیز بر خودتان مسلط باشید. احتمالا این حرفی است که تمام معاملهگران از آن اطلاع دارند؛ اما کمتر از ۱ درصد آنها به این حرف عمل میکنند. بااینهمه، چگونه میتوان بر خود کنترل داشت؟
۱. تعیین اهداف
پیش از ورود به بازار سرمایه، باید اهداف خود را مشخص کنید. قصد شما از ورود به بازار سرمایه چیست؟ عدهای برای حفظ سرمایه وارد بازار شدهاند؛ و عدهای بهدنبال تغییر شغل هستند و میخواهند بهجای شغل کارمندی معاملهگری در بازار سرمایه را امتحان کنند؛ و عدهای قصد دارند درکنار شغل اصلی خود، با معامله در بازار سرمایه نیز درآمد کسب کنند. جدا از این دلایل، شما نیاز به اهداف مشخص دارید؛ اما اهداف باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
واقعبینبودن
بسیاری از افراد با تأثیرگرفتن از فیلمهای سینمایی یا پیجهای اینستاگرامی، اهداف خود را بسیار بلندپروازانه در نظر میگیرند؛ اما در بازارهای مالی جایی برای رؤیاپردازی نیست. اگر سرمایه اولیه دهمیلیونتومانی دارید، نمیتوانید و نباید هدف خود را رسیدن به سرمایه یکمیلیاردتومانی در یک سال قرار بدهید.
دستیافتنیبودن
فرض کنیم فردی با سرمایه دهمیلیونتومانی قصد دارد در ماه به سود پنجمیلیونتومان برسد. این هدف دستنیافتنی و ناممکن است. اگرچه شاید برحسب اتفاق یا رخدادهایی بتواند در یک یا دو ماه به چنین سودی دست پیدا کند، قطعا نمیتواند این سودآوری را ادامه بدهد. درمقابل، اگر فردی با سرمایه دهمیلیونتومانی قصد دارد به سودآوری پانصدهزار یا حتی یکمیلیونتومانی در ماه برسد، میتوان گفت وی بهدنبال هدفی نسبتا امکانپذیر است. حال بهمرورزمان میتواند به هدفش بالوپر دهد و آن را تا ماهی پنج یا حتی ده میلیون تومان نیز برساند. توصیه مهم به معاملهگران تازهکار این است که حتما از اهداف کوچک و خُرد شروع کنند و بهتدریج اهداف خود را افزایش دهند و همواره نسبت اهداف با سرمایه موجود را مدنظر قرار بدهند.
اندازهگیریپذیر بودن
اهداف شما باید اندازهگیریپذیر باشد؛ اهدافی مانند اینکه «میخواهم موفق باشم» یا «میخواهم کسب سود کنم» مفید نیستند. شما باید در هر لحظه بدانید که در کجای مسیر قرار دارید تا هر لحظه احساس کردید از مسیر خارج شدهاید، تغییر مسیر دهید و به مسیر اصلی بازگردید.
۲. ضررها را دوست داشته باشید
شاید در نگاه اول، این توصیه سادهلوحانه بهنظر برسد و تصور کنید قصد ما طبیعی جلوهدادن ریزشهای بازار است. بااینحال، چه بخواهید و چه نخواهید، ضرر یکی از دوستان شما در تبدیل به معاملهگر موفق است. ضررکردن نباید موجب رنجش شما شود؛ البته هیچکس از ضررکردن خوشحال نخواهد شد. باید توجه کنید که شما برای پیشرفت در بازارهای مالی نیازمند تجربه هستید و هیچ تجربهای مانند تجربه تلخ ازدستدادن پول نمیتواند به شما کمک کند. زمانیکه سود کسب میکنید، هرگز بهدنبال بهبود روش معاملهگری خود نیستید؛ ولی باید هنگام معامله توجه کنید طوری معامله کنید که ضررهای زیاد به شما آسیب خاصی نزند. نکته دیگر اینکه ارزش و بهای این تجربه کاملا به خود شما بستگی دارد. اگر هنگامیکه ضرر کردید علل این ضررها را بررسی نکنید، درواقع، فقط ضرر کرده و از این ضررها هیچ اندوختهای کسب نکردهاید. سپس دوباره معامله میکنید و دوباره همان اشتباه و بازهم ضرر بیشتری میبینید. درحقیقت، پولی که شما از دست دادهاید، در جیب معاملهگرانی است که قبلا از ضررهای خود درس گرفته و روش معاملهگری خود را بهبود بخشیدهاند.
در بازارهای مالی شیوهی آموزشی بهتر و سریعتری از ضررکردن وجود ندارد
معاملهگر موفق با ضرردهبودن بعضی معاملات کنار میآید و قبول میکند که گاهی معامله ضررده خواهد بود؛ اما معاملهگر ناموفق هنگامیکه معامله وارد ضرر میشود، همواره به امید این باقی خواهد ماند که جهت حرکت بازار تغییر خواهد کرد و به سودآوری خواهد رسید. اکثر افراد این واقعیت ساده را که معاملات گاهی ضررده خواهد بود، به بدترین شکل ممکن یاد میگیرند و پیش از اینکه به این درک برسند، پول زیادی را از دست دادهاند.
اگر پیش از اینکه معاملهای انجام دهید، احتمال ضرردهبودن آن را در نظر نگرفته باشید، احتمالا با ورود معامله به منطقه قرمز، ترس بر شما غلبه خواهد کرد و توانایی فکرکردن صحیح را از دست خواهید داد. مارک داگلاس، نویسنده کتاب تحسینشده «معاملهگر منضبط» میگوید:
معاملههای زیانده را بهمحض درک زیاندهبودن متوقف کنید، پیش از آنکه خسارت جبرانناپذیری به شما بزند.
۳. انعطاف کلید موفقیت
یکی از مشکلات اکثر معاملهگران حتی معاملهگران موفق این است که بهسختی قبول میکنند جهت انتخابی گشان برای معامله اشتباه بوده است. ممکن است شما بعد از روزها تلاش و بررسی چندده سهام مختلف، به نتیجه رسیده باشید که سهام شرکت الف صعودی خواهد بود؛ اما بهمحض شروع معامله، قیمت رو به کاهش میگذارد. احتمالا برای شما سخت است که بپذیرید تمام روزهایی که صرف کردهاید تا این سهم را انتخاب کنید، آورده مثبتی نداشته است. نداشتن انعطافپذیری در چنین مواقعی، میتواند بهای سنگینی برای معاملهگران بههمراه داشته باشد.
انعطافپذیری، تنها درباره معاملهها صادق نیست و معاملهگر موفق درزمینه روش و سبک معاملهگری خود نیز انعطافپذیر است. ممکن است سبک معاملهگری شما برای یک سال بهخوبی عمل کند؛ اما ناگهان متوجه شوید که این روش دیگر بهدرستی گذشته کار نمیکند. ناگفته نماند این اتفاق در بازارهای مالی رایج است. در چنین وضعیتی، باید انعطاف به خرج دهید و سیستم معاملاتی خود را بهروزرسانی کنید. نکتهای که باید بهیاد داشته باشید، این است که همیشه وقت برای سودآوری هست؛ پس با خروج از معاملههای زیانده، میتوانید فرصت بیشتری برای ورود به معامله سودآور داشته باشید.
۴. از قوانین خود تخطی نکنید
هیچچیز بهاندازه تخطی از روش و سبک و قوانین معاملاتی به شما آسیب نمیزند؛ خصوصا اگر این تخطی برایتان سودآور نیز باشد. عدهای میگویند قوانین برای این ایجاد شدهاند که شکسته شوند؛ اما در بازارهای مالی این توصیه میتواند بهسرعت شما را به نابود بکشاند. نظم و انضباط در بازارهای مالی حرف اول را میزند. البته تمام معاملهگران در طول زندگیشان حداقل یکبار با این دوراهی مواجه شدهاند که آیا از قوانین تخطی کنند یا به سبک خود پایبند بمانند؟ جوابی که در این مواقع داده میشود، مرز میان معاملهگر موفق و ناموفق را تعیین میکند.
۵. از معاملههای انتقامی بپرهیزید
معاملهگران، تنها به یک دلیل دست به معامله انتقامجویانه میزنند و آن هم مقصردانستن بازار است. بسیاری از معاملهگران پس از کسب ضرری اندک در معامله، فورا برای جبران آن دست به معاملهای دیگر میزنند. در چنین مواقعی، بسیار کم پیش میآید که معامله جدید سودآور باشد.
اگر شما زمان کافی برای بررسی معامله زیانده اختصاص ندهید، درواقع دوبار ضرر کردهاید: بار اول، زیان ناشی از معامله اول و بررسینکردن ضعفها و دلیلهای اشتباه در معامله که به ازدسترفتن تجربهای ارزشمند منتهی میشود؛ بار دوم، زیان ناشی از معاملهای بیبرنامه که در نهایت به خسارتی مضاعف برایتان تمام میشود.
مارک داگلاس دراینباره میگوید:
بازار نمیتواند چیزی از شما بگیرد؛ مگر آنکه خود اجازه دهید. وقتی پولی را از دست میدهید یا بیشتر از حد ریسک خود متضرر می شوید، گ درواقع پول خود را به معاملهگری دیگر دادهاید. درنهایت و به هر شکل ممکن، با حس انتقامجوییتان، پدیدآورنده دشمنی میشوید و آن دشمن را رودرروی خود قرار میدهید. اگر فردی هستید که پول خود را به بازار تقدیم کرده است؛ پس، همانی هستید که خود اجازه این کار را به بازار دادهاید و مسئولیتش فقط پای خودتان است. اگر شما از دست خود عصبانی هستید که چرا اجازه دادم آخرین معاملهام اینگونه شود، با اینکه بازار اکنون فرصتی دیگر را مقابل پای شما قرار میدهد، بازهم راضی نمیشوید. از دید روانشناسی، شما فرصت بهدستآمده جدید برای کسب سود را رد میکنید، بهدلیل اینکه هنوز واقعیت آخرین معامله را کاملا نپذیرفته و هضم نکردهاید. در این صورت، با انکار این فرصت جدید، خود را بهخاطر اشتباه اخیر مجازات میکنید. درواقع، نهتنها به بازار برنگشتهاید، بلکه با حس انتقامجویی زادهشده در خود اجازه میدهید که افکارتان به گذشته برگردد و دوباره در همان شرایط قرار گیرد.
۶. فعال باشید، نه منفعل
اگر قرار است در بازار برنده یا بازنده باشید، بهتر است برنده یا بازنده فعال باشید. افرادی هستند که پس از معامله، شروع به دعا کردن میکنند که جهت بازار بهسمت دلخواهشان حرکت کند. دعاکردن و امیدداشتن و آرزوکردن بهخودیخود هیچ اشکالی ندارد؛ اما در بازارهای مالی جایی برای امید و آرزو نیست. مشکل از جایی آغاز میشود که ما در بازارهای مالی نیز برمبنای امیدها و آرزوها معامله میکنیم. این مسئله ما را درمقابل عملکردمان منفعل و بیمسئولیت میکند. درنهایت نیز، هنگامیکه جهت بازار برخلاف حرکت مدنظرمان نرفت، هسته معاملاتی، عملکرد حقوقیها، تیم اقتصادی دولت، تحریمهای سازمان ملل، شورشهای هنگ کنگ و کالیفرنیا و… را مسبب ضرر و زیانهایمان میدانیم.
باید هرچه سریعتر دست از آرزوکردن بردارید و بدانید همانطورکه سودهای شما متعلق به هیچکس نیست، مسئول زیانهای شما نیز هیچکس نیست. همانطورکه در ابتدا گفته شد، شما جهت حرکت بازار را کنترل نمیکنید؛ پس باید خودتان را کنترل کنید. همین امروز تصمیم بگیرید که اگر هم قرار است ببازید، بازنده فعال باشید نه کسی که در گوشهای به امید بازگشت بازار نشسته است.
۷. مواظب ترس و طمع باشید
ترس و طمع دو دشمن اصلی انجام معاملات هدفمند و موفق هستند. بازارهای مالی ظرفیت سودآوری و درعینحال زیانرسانی درخورتوجهی دارند. هنگامی که فردی یکمیلیون تومان سود میکند، انتظار دارد بلافاصله یکمیلیون تومان دیگر نیز سود کند و سپس یک میلیون تومان دیگر و… . این طمع مدام افزایش پیدا میکند و اجازه تمرکز را از فرد میگیرد. باید توجه کنید که معامله شما قرار نیست برایتاندخانهای بخرد یا اجارهبهای شما را بپردازد. معامله فقژ قرار است در جهت حرکت بازار حرکت کند و هیچ ارتباطی به نیازهای شما ندارد.
پس روی اهدافتان تمرکز کنید و اجازه ندهید آرزوهای درونیتان شما را از تمرکز روی قیمتها منحرف کند. توجه کنید طمع یکی از راههای سریع برای اشتباهکردن است.
نقطه مقابل طمع، ترس است. اصل مهمی در دنیای بازارهای مالی وجود دارد: معاملهگران تازهکار در بدترین زمان ممکن وارد بازار میشوند. این موضوع دو مسئله بههمراه دارد: ۱. بدبینی عموم مردم به بازارهای مالی؛ ۲. زیان هنگفت این معاملهگران. چرا این اتفاق رخ میدهد؟ هنگامیکه بازارهای مالی حبابوار رشد میکند، در مردم احساس ترس ازدستدادن یا FOMO ایجاد میشود. آنها همواره بین دو ترس سرگرداناند: ۱. هر لحظه در حال ازدستدادن فرصت هستند؛ ۲. ممکن است دیگر برای ورود دیر شده باشد. بااینحال، عدهای هستند که به ترس خود غلبه میکنند و وارد میدان میشوند.
این معاملهگران تازهوارد متوجه نیستند که در حال خرید زیانهای افراد باتجربه هستند. سپس، قیمتها از سقف خود شروع به ریزش میکند و معاملهگران تازهوارد را در خود غرق میکند. مشابه این موضوع در همهجای دنیا دیده شده و شاید معروفترین نمونههای آن سقوط قیمت بیتکوین و سقوط قیمت سهام آمریکا در دهه ۱۹۲۰ باشد.
مجموعه مقالات بیتکوین:
تقریبا نمیتوان معاملهگر تازهکاری را یافت که در ابتدای مسیر خود، متحمل زیانهای هنگفت نشده باشد؛ اما همانطورکه گفته شد، معاملهگر موفق کسی است که از این زیانها درس بگیرد. ترس افراد از معاملهکردن طبیعی است و شاید لازم هم باشد؛ ولی اگر این ترس مدیریت نشود، میتواند معامله پرسود را به معامله پرضرر تبدیل کند. معاملهگر ترسو با مشاهده اندکی نوسان در قیمت، فورا از معامله خارج میشود؛ درحالیکه با کمی صبر میتوانست به سود مطلوبی دست پیدا کند. توجه کنید که ترس از نداشتن اعتمادبهنفس میآید. اگر به خود اعتماد داشته باشید و بدانید همواره به بهترین وجه تصمیم گرفتهاید، هرگز ترسی به خود راه نخواهید داد.
نتیجهگیری
آنچه در این مطلب گفته شد، تنها بخش کوچکی از مبحث روانشناسی معامله بود. در بازارهای مالی، هرگز نباید از دانستن و آگاهی بیشتر خسته شوید و همواره مشتاق خواندن و دانستن اطلاعات جدید باشید؛ اما قطعا خواندن هیچ متن و کتابی بهاندازه بهکاربردن این آموختهها در دنیای واقعی نتیجهبخش نیست.
بمنظور اطلاع از دیگر خبرها به صفحه اخبار فناوری مراجعه کنید.