اختلال اسکیزوفرنی (شیزوفرنی یا جنون جوانی) علائم، علل و درمان

به گزارش سرویس تازه های دنیای فناوری مجله تک تایمز ،

در سال ‍۱۹۳۰، در یکی از شهرهای غرب آمریکا، چهار دختر چهارقلو به دنیا آمدند و هر چهار نفر زنده ماندند. باتوجه‌به شرایط بهداشت و سلامت عمومی در بیش از ۹۰ سال گذشته، زنده ماندن آن‌ها معجزه محسوب می‌شد. چهارقلوها از دو لحاظ جالب توجه بودند: ۱. هر چهار نفر آن‌ها از یک زیگوت (تخمک بارورشده) به‌وجود آمده بودند؛ به‌همین‌دلیل ازلحاظ ژنتیکی کاملا مشابه هم بودند؛ ۲. هر چهار نفر در جوانی و اوایل بزرگ‌سالی به اسکیزوفرنی مبتلا شدند.

روان‌شناسان برای آن‌ها چهار نام مستعار گذاشتند تا هویتشان محفوظ بماند: نورا، آیریس، مایرا و هستر. نام خانوادگی جینین یا زناین نیز به آن‌ها داده شد. پدرومادر آن‌ها وضع مالی خوبی نداشتند. پدرشان، هنری، مردی بداخلاق و خشن و الکی بود بود. او نیز نشانه‌های اسکیزوفرنی را نشان می‌داد و به دخترها سخت می‌گرفت. مادرشان نیز پرستار سختگیری بود که او هم به دخترها سخت می‌گرفت؛ اما درمقایسه‌با پدرشان، بسیار خوش‌اخلاق بود.
تا رسیدن دخترها به ۲۵ سالگی، سه نفرشان حداقل یک بار به‌علت اسکیزوفرنی بستری شده بودند و چهارمی نیز نشانه‌های آن را بروز می‌داد. در همان زمان مادرشان، ماد جینین، به‌علت جراحی مثانه بستری شده بود و نمی‌توانست به این چهار زن جوان رسیدگی کند. مشکلات این خانواده به اطلاع انستیتو ملی بهداشت روانی آمریکا (NIMH) رسید و این خانواده دعوت شدند تا به مرکز تحقیقات و درمان این انستیتو در واشینگتون نقل‌مکان کنند. در این مرکز روان‌شناسان روی چهار خواهر تحقیقاتی آغاز و آن‌ها را درمان کردند.

درواقع، اسامی مستعاری که به این چهارقلو داده شد، ابتدای کلمه‌ی NIMH بود: Iris ،Myra ،Hester و Nora. همچنین نام خانوادگی مستعار Genain، در یونانی به‌معنای تولد دشوار است. ابتلای هر چهار خواهر به نشانه‌های اسکیزوفرنی، ازلحاظ آماری بسیار نادر بود. برای یک جفت دوقلو همسان، احتمال اینکه هر دو به اسکیزوفرنی مبتلا شوند، ۴۸ درصد است. برای چهارقلوهای همسان، احتمال اینکه هر چهار نفر به اسکیزوفرنی مبتلا شوند، یک به شش، یعنی ۱۶ درصد است. داستان این چهارقلو می‌تواند سرنخ‌هایی بدهد که چرا هر چهار نفر آن‌ها به اسکیزوفرنی مبتلا شدند.

اختلال اسکیزوفرنی

قبل از هرچیز باید سایکوز یا تعریف کنیم. سایکوز عبارت است از مجموعه‌ای از نشانه‌های متفاوت که در اثر قطع ارتباط فرد با واقعیت، می‌توانند در او ترس و سردرگمی ایجاد کنند. دو مورد از مهم‌ترین ترس و سردرگمی‌ها، دیلوژن (هذیان) و هالوسینیشن (توهم) هستند. به‌عبارت‌دیگر، سایکوز به وضعیتی روانی اشاره دارد که در آن واقعیت به‌شدت تحریف شده است. این وضعیت به انواع هذیان‌گویی‌ها، توهمات و اختلالات فکر منجر می‌شود. بااین‌حال، افراد مبتلا به اختلالات سایکوتیک، معمولا نشانه‌های دیگری نیز دارند. نشانه‌هایی مانند نابهنجاری روانی‌حرکتی، آشفتگی خلقی‌عاطفی، نقص‌های شناختی و رفتارهای نامنظم. از DSM-3 به این طرف، سایکوز تعریف محدودتری یافته و مستلزم قطع رابطه‌ی فرد با واقعیت است.

اگر به‌طور دائم چیزهایی می‌بینید که وجود خارجی ندارند، صداهایی می‌شنوید که متعلق به اطرافیانتان نیستند و فقط در ذهنتان وجود دارند، ناگهان متوجه می‌شوید که تلویزیون در حال پخش محتویات ذهن شما است؛ به‌طوری‌که همه‌ی عالم و آدم می‌فهمند که در ذهنتان چه می‌گذرد. به‌طورکلی نمی‌توانید واقعیت را از غیرواقعیت تشخیص دهید، می‌توان گفت که به سایکوز مبتلا شده‌اید. نشانه‌های دیگر ممکن است باورهای نادرست، آشفتگی اندیشه، خواب‌گردی، کاهش تعامل اجتماعی، کابوس‌های پی‌در‌پی، ابراز نکردن عاطفه و بی‌انگیزه بودن باشد. مشکلات بهداشت روان دیگری مانند اضطراب، افسردگی یا اختلالات مصرف مواد نیز شامل نشانه‌ها هستند. بعضی اوقات بیمار قادر نیست شرح روشنی از توهم‌های شنوایی خویش ارائه دهد، زیرا آن‌ها مبهم هستند.

حال حضور تعدادی از این نشانه‌ها، ممکن است باعث شود فرد رسما مبتلا به اسکیزوفرنی باشد. اسکیزوفرنی که آن را روان‌گسیختگی یا شیزوفرنی نیز می‌نامند، یک بیماری روانی است که با رفتار و گفتار غیرعادی و کاهش توانایی درک واقعیت (اختلال در واقعیت‌سنجی) نمایان می‌شود. به‌عبارتی، سایکوز انواع مختلفی دارد که رایج‌ترین و پیچیده‌ترین آن‌ها، اسکیزوفرنی است. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، اسکیزوفرن یا اسکیزوفرنیک نامیده می‌شوند. در این اختلال، فرد به افکار و اعمال خود باور قلبی دارد و به‌نظر خودش به‌طور صحیح عمل می‌کند. این افراد دوست دارند که اطرافیان به حرف‌های آن‌ها گوش دهند و به آن توجه کنند. همچنین از اینکه آن‌ها را دوست داشته باشید، لذت می‌برند و درصد بهبودی آن‌ها بالا می‌رود.

تاریخچه‌ی اختلال اسکیزوفرنی

نشانه‌های سایکوز در تمام طول تاریخ مشاهده شده‌اند؛ اما چون بسیار متفاوت و گوناگون هستند، اسکیزوفرنی به‌تدریج یک طبقه‌ی تشخیص‌داده‌شده‌ی جداگانه را به خود اختصاص داد تا این ویژگی‌های گوناگون را پوشش دهد.

دو تن از مشاهیر عمده‌ی روان‌پزشکی و نورولوژی که این اختلال را مطالعه کردند، امیل کرپلین (Emil Kraepelin) و اویگن بلویلر (Eugen Bleuler) بودند. پیش از این دو نظریه، یک روان‌پزشک فرانسوی به‌نام بندیکت مورل (Bendict Morel) اصطلاح دمانس پره کوزه (زوال ذهن زودرس) را برای بیماران تباهی‌یافته‌ای به کار می‌برد که بیماریشان در نوجوانی شروع شده بود.
در سال ۱۸۹۶، روان‌پزشک آلمانی، امیل کرپلین، اولین کسی بود که اسکیزوفرنی را از سایر انواع نشانه‌های پسیکولوژیک مانند اختلال دوقطبی تفکیک کرد. او با جمع‌آوری تعدادی از مفاهیم بالینی آن زمان ازجمله پارانویا، کاتاتونیا و هبه فرنیا، این کار را انجام داد و نام این مجموعه را همان چیزی گذاشت که آرنولد پیک، استاد و روان‌پزشک آلمانی در سال ۱۸۹۱ اختراع کرده بود: دمانس زودرس (زوال عقل).
کرپلین اعتقاد داشت که دمانس زودرس، بیماری واحدی است که در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگ‌سالی ظاهر می‌شود و هرچه جلوتر می‌رود، بدون اینکه درمانی داشته‌ باشد، ذهن فرد را بیشتر تخریب می‌کند. کرپلین معتقد بود که باید دمانس زودرس را از اختلال دوقطبی متمایز کرد. به‌طورکلی، نام کرپلین به‌عنوان کسی که اولین تعریف منسجم از اسکیزوفرنی را ارائه داد، در تاریخ ثبت شده است. همچنین چنان که گفته شد، تفکیک دمانس زودرس، مدیون اختلال دوقطبی است.

برخلاف کرپلین، اویگن بلویلر، روان‌پزشک سوئیسی، اعتقاد نداشت که آغاز دمانس زودرس، فقط به دوره‌ی نوجوانی و اوایل بزرگ‌سالی محدود است یا حتما در تمام مواقع به جنون تبدیل می‌شود. بلویلر معتقد بود که بهبود افراد اسکیزوفرن امکان‌پذیر است. بلویلر نام این اختلال را از دمانس زودرس، به اسکیزوفرنی تغییر داد. در زبان یونانی، «اسکیز» به‌معنای جدا کردن و «فرن» به‌معنای ذهن است.

در اسکیزوفرنی، نیروهایی تخریب می‌شوند که عملکردهای ذهنی مانند شناخت، حافظه، ادراک، احساس و هشیاری را به‌هم متصل می‌کنند

او فکر می‌کرد که این اختلال، دقیقا جدا بودن عملکرد‌های روانی مختلف فرد را توصیف می‌کند. متأسفانه همین اصطلاح نیز مشکلاتی ایجاد کرد؛ زیرا عامه‌ی مردم فکر کردند که اصطلاح اسکیزوفرنی به‌معنای شخصیت جداگانه یا دوگانه است و به افراد دوشخصیتی گفته می‌شود. بلویلر برای اینکه بتواند انواع نشانه‌های مختلف را در یک طبقه تشخیصی جداگانه قرار دهد، از مفهوم «پاره شدن رشته‌های تداعی» یا رشته‌های پیوند‌دهنده، به‌عنوان رکن اصلی تمام نشانه‌های اسکیزوفرنی استفاده کرد.

به‌عبارتی در این اختلال، نیروهایی تخریب می‌شوند که عملکردهای ذهنی مانند شناخت، حافظه، ادراک، احساس و هشیاری را به هم متصل می‌کنند و اگر فرد نتواند مفاهیم را با یکدیگر تداعی کند، تفکر، ارتباط و عملکرد صحیح و مؤثر او مختل خواهد شد. بدین‌ترتیب آن فرد دیگر نمی‌تواند رشته‌ی افکار خود را دنبال کند و دائما به بی‌نظمی فکری دچار خواهد شد. جالب است بدانید که حداقل برخی نشانه‌های بالینی اسکیزوفرنی، در اثر اختلال در توجه و تداعی به‌وجود می‌آیند.

بلویلر، چهار ویژگی اصلی یا بنیادین برای اسکیزوفرنی در نظر گرفت و معتقد بود آن‌ها در تمام افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مشاهده می‌شوند. این ویژگی‌ها هنوز رایج هستند و به «چهار A» بلویلر معروف‌اند؛ چون با حرف ‌A آغاز می‌شوند.

  • Association distrubances: در ترجمه‌ی فارسی، آشفتگی‌های تداعی نام دارد. نوعی از اختلال فکر که بیماران حرف‌های بی‌معنا می‌زنند و گفتارشان انسجام ندارد.
  • Affect  distrubances: در ترجمه‌ی فارسی، مختل‌شدگی عاطفی نام دارد. عاطفه یعنی علائم ظاهری که به هیجان درونی عطف می‌دهند. بیماران قادر نیستند یک هیجان را تجربه کنند متناسب با آن واکنش نشان دهند. برای مثال، فرد در مجلس عزا می‌خندد.
  • Ambivalence: در ترجمه‌ی فارسی، دوسوگرایی هیجانی یا دودلی نام دارد. بیمار قادر نیست تصمیم بگیرد یا بعد از تصمیم گرفتن برای انجام کاری، قادر نیست آن را ادامه دهد.
  • Autism: اوتیسم، داشتن یک سبک فکری و رفتاری منحصر‌به‌فرد است که فقط خود بیمار آن را درک می‌کند. به‌عبارتی اوتیسم، یک سبک زندگی خودمحور است.

به‌عقیده‌ی بلویلر، این چهار نشانه‌ی بنیادین در سراسر طول بیماری، با شدت و ضعف مختلف حضور دارند؛ درحالی‌که نشانه‌های ثانویه یعنی دیلوژن‌ها، هالوسینیشن‌ها، اپیزودهای موقت کاتاتونیا و آشفتگی‌های رفتاری، در سراسر طول بیماری می‌آیند و می‌روند و در سایر اختلالات روانی نیز مشاهده می‌شوند.

سایر نظریه‌پردازان

ارنست کرچمرا (۱۸۸۸ تا ۱۹۲۶)

کرچمر داده‌هایی مؤید این نکته ارائه می‌کرد که اسکیزوفرنی در افراد با بدن باریک و لاغراندام و عضلات‌ کم‌حجم، پهلوانی و بدقواره، خیلی بیشتر از افراد با سنخ بدنی فربه‌تن، کوتاه قد و خپل پدیدار می‌شود. در مقابل، گروه فربه‌تن به اعتقاد او بیشتر ممکن بود به اختلالات دوقطبی دچار شوند. مشاهدات او ممكن است عجیب به‌نظر برسد؛ ولی با نگاهی سطحی به سنخ بدنی بسیاری از مبتلایان به اسکیزوفرنی ناهمخوان نیست.

کارل یاسپرس (۱۸۸۳ تا ۱۹۶۹)

تلاش‌های وی باعث هموارشدن مسیری شد که به درک مفهوم روان‌شناختی علائم و نشانه‌های اسکیزوفرنی، نظير هذیان‌ها و توهم‌ها کمک کرد.

آدولف مایر (۱۸۶۶ تا ۱۹۵۰)

مایر که بانی زیست‌شناسی روانی (Psychobiology) بود، اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانی را واکنش‌هایی دربرابر فشارهای زندگی می‌دانست. به‌عقیده‌ی او اسکیزوفرنی واکنشی غیرانطباقی است که در قالب تجربیات زندگی بیمار قابل‌فهم می‌شود.

سبب‌شناسی اختلال اسکیزوفرنی

عوامل ژنتیکی

در برخی و شاید تمامی انواع اسکیزوفرنی، عوامل ژنتیک دخالت دارند و بخش اعظم واریانس استعداد ابتلا به اسکیزوفرنی مربوط به عوامل ژنتیکی است. برای مثال، میزان بروز اسکیزوفرنی و اختلالات مرتبط با اسکیزوفرنی (مانند اختلالات شخصیت اسکیزوتایپی، اسکیزوئید و پارانوئید) در بستگان زیستی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی نیز مشاهده می‌شود. احتمال ابتلا به اسکیزوفرنی با میزان قرابت خونی بستگان مبتلا (درجه‌ی اول یا درجه‌ی دوم) همبستگی دارد.

بااین‌همه، داده‌های مربوط به دوقلوهای یکسان به‌طورواضح نشان می‌دهند افرادی که زمینه‌ی ژنتیکی ابتلا به اسکیزوفرنی را دارند، لزوما به این بیماری دچار نمی‌شوند و برای بروز اسکیزوفرنی در این افراد دخالت عوامل دیگری مانند عوامل محیطی نیز ضروری است.

عوامل بیوشیمیایی

فرضیه‌ی دوپامین

ساده‌ترین شکل فرضیه‌ی دوپامینی/اسکیزوفرنی این است که اسکیزوفرنی نتیجه‌ی فعالیت بسیار زیاد دوپامینرژیک است. بنابراین آزادسازی مفرط دوپامین در بیماران به‌شدت با بروز علائم روان‌پریشی مثبت ربط داده شده است.

فرضیه‌ی سروتونین

طبق فرضیات موجود، زیاد بودن سروتونین یکی از علائم مثبت و منفی اسکیزوفرنی است. کلوزاپین و سایر ضدروان‌پریشی‌های نسل دوم، آنتاگونیست‌های قوی سروتونین هستند. این یافته همراه‌با اثربخشی کلوزاپین در کاهش علائم مثبت بیماران مزمن، صحت این فرضیه را تأیید می‌کند.

نظریات روان‌کاوانه

زیگموند فروید معتقد بود که اسکیزوفرنی نتیجه‌ی تثبیت در مراحل ابتدایی رشد است. او معتقد بود این تثبیت زودتر از تثبیت‌های منجر به پیدایش روان‌نژندی (نوروز)ها روی می‌دهد. از نظر فروید، این تثبیت‌ها سبب بروز نقص در رشد ایگو (خود) می‌شود و فروید معتقد بود بروز نقص در ایگو در ایجاد علائم اسکیزوفرنی دخیل است. ازبین‌رفتن انسجام ایگو در اسکیزوفرنی درواقع بازگشت به زمانی است که ایگو هنوز شکل نگرفته یا تازه دارد شکل می‌گیرد.

ازآنجاکه ایگو بر تفسیر واقعیت و کنترل سائق‌های درونی مانند امیال جنسی و پرخاشگری تأثیر می‌گذارد، این اعمال نیز مختل می‌شود. بدین‌ترتیب، تعارض درون‌روانی که محصول تثبیت‌های زودرس است و نقص ایگو که ممکن است از روابط ابژه‌ای ضعیف در کودکی هم ناشی شده باشد، مرتبا به علائم روان‌پریشی دامن می‌زند.

همان‌طورکه مارگارت ماهلر گفته است این اختلال نتیجه‌ی تحریفاتی است که در ارتباط دوسویه‌ی نوزاد و مادرش به‌وجود می‌آید. کودک نمی‌تواند از رابطه‌ی تنگاتنگ و کاملا وابسته‌ای که مشخصه‌ی روابط مادر و کودک در مرحله‌ی دهانی رشد است، رها شود و فراتر رود؛ درنتیجه هویت فرد هیچ‌گاه به امنیت نمی‌رسد.

پاول فدرن معتقد بود که نقص کارکردهای ایگو امکان آن را فراهم می‌کند که خصومت و پرخاشگری شدید رابطه‌ی مادر و کودک را تحریف کند و این امر نهایتا سبب به‌هم‌ریختگی شخصیت و آسیب‌پذیری دربرابر استرس شود. علائم از آن رو در نوجوانی شروع می‌شود که فرد در این زمان محتاج ایگو قوی است تا بتواند از پس نیاز به استقلال عمل، جدا شدن از والدین، شناخت وظایف خود، نظارت بر سائق‌های تشدید یافته درونی و مدارا با محرک‌های شدید بیرونی برآید.

هری استک سالیوان اسکیزوفرنی را به‌صورت اختلالی در روابط بین فردی می‌نگریست. اضطراب شدید این بیماران نوعی احساس قطع ارتباط به‌وجود می‌آورد که معمولا اما نه همیشه، به حالت مبتنی بر احساس گزند و آسیب تبدیل می‌شود. همچنین به‌عقیده‌ی سالیوان اسکیزوفرنی روش انطباقی برای اجتناب از ترس و وحشت و احساس جدایی از خود است. منشأ این اضطراب غیرطبیعی، تجارب آسیب‌زایی است که در طی دوران رشد روی هم انباشته می‌شوند.

زیگموند فروید معتقد بود که اسکیزوفرنی، نتیجه‌ی تثبیت در مراحل ابتدایی رشد است.

نرخ شیوع

به گزارش DSM-5، نرخ شیوع اسکیزوفرنی در طول زندگی حدود سه تا هفت درصد است؛ هرچند براساس نژاد، قومیت یا کشور، واریاسیون زیادی گزارش شده است. نسبت ابتلای زنان به مردان بسته به نمونه‌ها و جمعیت آماری متفاوت است. برای مثال، وقتی بر نشانه‌های منفی و طول مدت اختلال تأکید می‌شود، نرخ شیوع در مردان بیشتر از زنان گزارش می‌شود. درحالی‌که وقتی در تعریف اسکیزوفرنی بر تعداد هرچه بیشتری از نشانه‌های خلقی و کوتاه‌تر بودن مدت بروز نشانه‌ها تأکید می‌شود، نرخ شیوع در زنان و مردان مساوی نشان داده می‌شود. سن شروع اسکیزوفرنی در زنان، اندکی بالاتر از مردان است. احتمال اینکه فرد برای اولین‌بار در میانسالی و بعد از چهل سالگی به اسکیزوفرنی مبتلا شود، در زنان بیشتر است.

۱/۵ تا ۲ درصد از مردم، در طول زندگی خود رسما مبتلا به اسکیزوفرنی تشخیص داده می‌شوند. به‌عبارت‌دیگر، نرخ شیوع طول عمری اسکیزوفرنی که در مردان و زنان تقریبا یکسان است، ۱/۵ تا ۲ درصد است. این میزان در کشورهایی که معیارهای تشخیصی با دقت سنجیده می‌شوند، یکسان است. مطالعات سازمان بهداشت جهانی تا سال ۲۰۱۳، نشان می‌دهد که اسکیزوفرنی در ۲۴ میلیون نفر از مردم جهان تأثیر می‌گذارد و نشانه‌های اسکیزوفرنی در تمام کشورها مشابه به‌نظر می‌رسد.

نکته‌ی جالب این است که سیر طبیعی اسکیزوفرنی در کشورهای روبه‌توسعه درمقایسه‌با کشورهای دیگر شدت کمتری دارد. علت این تفاوت تقریبا نامعلوم است؛ اما می‌توان حدس زد که نقش اصلی خانواده در حمایت از فرد و تفاوت در باورهای مربوط به‌ علل اختلالات روانی در کشورهای روبه‌توسعه از علل این تفاوت است.

برخی مطالعات نشان داده‌اند که در شیوع اسکیزوفرنی، تفاوت‌های فرهنگی وجود دارد. برای مثال در انگلستان، مطالعات نشان داده است که در اقلیت‌های قومی، درمقایسه‌با گروه‌های قومی سفیدپوست، نشانه‌های سایکوز بیشتر گزارش می‌شود. همچنین افزایش نشانه‌های سایکوز در مردمی که ریشه‌ی آفریقایی‌کارائیبی دارند، تقریبا دوبرابر گروه‌های قومی سفیدپوست است. درباره‌ی علت این تفاوت چند فرضیه وجود دارد. برخی محققان اظهار می‌کنند که فراوانی نشانه‌ها در مردان سیاه‌پوست درمقایسه‌با مردان سفیدپوست به‌دلیل تبعیض‌های نژادی است که سال‌های زیادی در خدمات بهداشت روانی ایالات متحده‌ی آمریکا دیده می‌شد.

معیارهای DSM-5 برای اختلال اسکیزوفرنی

DSM-5 رویکرد طیفی به اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک پیش می‌گیرد و همه‌ی این اختلالات را براساس حضور یک یا چند زمینه تعریف می‌کند: دیلوژن‌ها (هذیان)، هالوسینیشن‌ها (توهم)، تفکر یا گفتار نامنظم، رفتار نامنظم یا نابهنجار و نشانه‌های منفی.

درمان‌جویانی که به روان‌شناسان یا روان‌پزشکان مراجعه می‌کنند، براساس تعداد و درجه‌‌ی نقص‌ها، روی این طیف قرار گرفته و تشخیص داده می‌شوند. توجه کنید که هیچ نشانه‌ای به‌تنهایی نشان‌دهنده‌ی اسکیزوفرنی نیست و برای تشخیص رسمی اسکیزوفرنی، به مجموعه‌ای از نشانه‌ها نیاز است که نشان‌دهنده‌ی نقص (کاهش کیفیت یا مختل شدن) عملکرد اجتماعی و شغلی فرد باشد.

A. دو یا چند مورد از موارد زیر که هر یک از آن‌ها در طول دوره‌ای یک‌ماهه، به‌مدت زیاد و قابل‌توجهی حضور دارد (کمتر از یک ماه درصورت درمان موفقیت‌آمیز اختلال) می‌تواند نشانه‌ی ابتلا به اسکیزوفرنی باشد.

  • دیلوژن (هذیان)
  • هالوسینیشن‌ (توهم)
  • گفتار نامنظم (مثلا از ریل خارج شدن یا نامفهومی حرف‌ها به‌طور فراوان)
  • رفتار بسیار نامنظم یا کاتاتونیک ( این وضعیت می‌تواند شامل دوره‌هایی باشد که در آن فرد بسیار کم حرکت کرده و واکنشی به دستورالعمل‌ها نشان نمی‌دهد)
  • نشانه‌های منفی (مثلا کاهش ابراز هیجان)

B. از زمان شروع این اختلال، به‌مدت طولانی و قابل‌توجه کیفیت عملکرد فرد در یک یا چند زمینه‌ی زندگی مانند شغل، روابط میان‌فردی یا رسیدگی به خود بسیار کمتر از کیفیت عملکرد او در زمانی است که هنوز به این اختلال مبتلا نشده بود. مثال دیگر اینکه اگر شروع اسکیزوفرنی در کودکی یا نوجوانی باشد، فرد نمی‌تواند به سطحی از کیفیت عملکرد یا موفقیت دست یابد که از وی انتظار می‌رود؛ مانند روابط میان‌فردی، تحصیلی یا شغلی.

C. علائم این ناراحتی حداقل ۶ ماه ادامه می‌یابند. در این دوره‌ی شش ماهه، نشانه‌های معیار A باید حداقل یک ماه وجود داشته باشند. اگر ناراحتی با موفقیت درمان شود، این دوره می‌تواند کمتر از یک ماه باشد.

D. این احتمال منتفی است که فرد به اختلال اسکیزوافکتیو، اختلال افسردگی یا اختلال دوقطبی همراه‌با خصوصیات سایکوتیک مبتلا باشد؛ زیرا هیچ‌گونه اپیزود افسردگی عمده، یا اپیزود مانیک به‌طور هم‌زمان با نشانه‌های فاز فعال گروه A روی نداده است. همچنین اگر این موارد در طول نشانه‌های فاز فعال گروه A اتفاق افتاده‌اند، کل مدت آن‌ها از کل مدت دوره‌ی فعال و دوره‌ی باقی‌مانده، کمتر بوده است.

E. علت این ناراحتی اثر فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده (مثلا مواد سوء مصرفی یا داروهای تجویزی) یا عارضه‌ی پزشکی عمومی دیگر نیست.

F. اگر سابقه‌ی اختلال طیف اوتیسم یا یکی اختلال ارتباطی با شروع در کودکی وجود داشته باشد، فقط زمانی می‌توان فرد را رسما مبتلا به اسکیزوفرنی نیز اعلام کرد که علاوه‌بر نشانه‌های ضروری برای اسکیزوفرنی، دیلوژن‌ها و هالوسینیشن‌ها نیز حداقل یک ماه حضور داشته باشند.

مراحل اسکیزوفرنی

بسیاری از روان‌شناسان و روان‌پزشکان معتقدند نشانه‌های اسکیزوفرنی معمولا سه مرحله دارند: ۱. مقدماتی؛ ۲. فعال؛ ۳. باقی مانده

مرحله‌ی مقدماتی

اکثر کسانی که به نشانه‌های اسکیزوفرنی مبتلا می‌شوند، اولین علائم را در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگ‌سالی نشان می‌دهند. مطالعات سازمان بهداشت جهانی در ۹ کشور نشان داده‌اند که ۵۱ درصد افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ۱۵ تا ۲۵ ساله و بیش از ۸۰ درصد ۱۵ تا ۳۵ ساله هستند. شروع نشانه‌های اسکیزوفرنی در بعضی افراد ممکن است سریع و آشکار باشد؛ ولی برای اکثر افراد، نشانه‌ها با تضعیف تدریجی عملکرد عادی شروع می‌شود و به تفکر توهمی و تخریب‌کننده تبدیل می‌شود که ویژگی بسیاری از انواع اسکیزوفرنی است.

این تضعیف و تخریب در مجموع، حدود پنج سال طول می‌کشد. تخریب تدریجی مرحله‌ی مقدماتی یا پرودرومال نامیده می‌شود. از خصوصیات این مرحله عقب‌نشینی تدریجی از زندگی عادی و تعاملات اجتماعی، هیجانات سطحی و نامناسب، تضعیف در عملکرد تحصیلی، شغلی و رسیدگی به بهداشت شخصی است. توجه کنید که حداکثر ۸۵ درصد افراد مبتلا به اسکیزوفرنی از مرحله‌ی مقدماتی عبور می‌کنند.

اینکه سایکوز در اواخر نوجوانی روی می‌دهد، یکی از واقعیت‌های اساسی این اختلال روانی است؛ اما چرا شروع آن باید در دوره‌ی خاصی از زندگی روی دهد؟ می‌توان سیر تحولی سایکوز را با نظريه‌ی آمادگی ژنتیکی‌استرس محیطی توضیح داد. طبق این نظریه، نشانه‌های سایکوز در اثر آسیب‌پذیری بیولوژیک و ارثی به‌وجود می‌آید؛ اما این آسیب‌پذیری ژنتیک درمقایسه‌با سایکوز، تنها زمانی به‌صورت نشانه‌های خاص نشان داده می‌شود که فرد بعضی رویدادهای مهم و استرس‌زای زندگی را تجربه کند.

در تأیید این نظریه شواهد خوبی وجود دارد. حدود ۷۰ درصد از کسانی که اولین‌بار نشانه‌های سایکوز و اسکیزوفرنی را نشان می‌دهند، در طول سه هفته قبل از آغاز اختلال، رویدادهای استرس زایی را تجربه کرده‌اند. پس می‌توان علت را این‌گونه توجیه کرد که گذر از مرحله‌ی نوجوانی به بزرگ‌سالی نیز یکی از استرس‌آمیزترین مراحل زندگی انسان است. درمقابل، بعضی روان‌شناسان بالینی عقیده دارند علائمی که به نشانه‌های دوره‌ی مقدمانی سایکوز شباهت دارند و در نوجوانان دیده می‌شوند، جزئی از رشد عادی به‌حساب می‌آیند. بااین‌حال، در نوجوانانی که نمی‌توانند با مرحله‌ی رشد عادی خوب سازگار شوند، این علائم عادی به نشانه‌های سایکوز تبدیل می‌شوند.

در مرحله‌ی گذر از نوجوانی به بزرگ‌سالی، ناتوانی نوجوان برای مقابله با اکثر مشکلات زندگی باعث می‌شود که او از تعاملات اجتماعی کنار بکشد و در عملکرد تحصیلی مشکلاتی پیدا کند. این حالات سرانجام توجه خانواده و دوستان را جلب می‌کنند و ایجاد افکار نامنظم، توهم‌ها، هذیان‌ها و رفتارهای‌ عجیب‌و‌غریب، شروع مرحله‌ی فعال را نشان می‌دهند.

مرحله‌ی فعال

در مرحله فعال، نشانه‌های واضح اسکیزوفرنی به‌تدریج نشان داده می‌شوند؛ ازجمله، توهم، هذیان، گفتار نامنظم، رفتار نامنظم و انواع نشانه‌های تمام‌عیار که قبلا توضیح دادیم. زمانی‌که این نشانه‌ها ایجاد و ظاهر می‌شوند، معمولا یک تا دو سال طول می کشد تا فرد رسما مبتلا به اسکیزوفرنیا تشخیض داده شود. علت تأخیر تا اندازه‌­ای بدین‌دلیل است که فرد نشانه‌هایش را از دیگران پنهان می‌کند. وقتی این افراد مراحل درمان را سپری می‌کنند، اکثرا حالشان بهتر می‌شود. بااین‌حال، متأسفانه بسیاری از آن‌ها دائم بدتر می‌شوند و دوباره به وضعیت اول بازمی‌گردند.

مرحله‌ی باقی‌مانده

بهبود نشانه‌های اسکیزوفرنی معمولا تدریجی است؛ اما در بعضی مبتلایان به اسکیزوفرنی بعضی نشانه‌ها به‌مدت طولانی ادامه می‌یابند. مرحله‌ی باقی‌مانده زمانی است که علائم آشکار نشانه‌های مثبت (توهم، هذیان و گفتار نامنظم) متوقف می‌شوند. بااین‌حال در طول مرحله‌ی باقی‌مانده، این افراد ممکن است بازهم نشانه‌های منفی را نشان دهند (مثل بی‌واکنشی هیجانی و کناره‌گیری از تعاملات اجتماعی) و نتوانند فعالیت‌های روزمره‌ی زندگی را انجام دهند؛ مثلا نتوانند شغل خود را نگه دارند. بدین‌ترتیب در مرحله‌ی باقی‌مانده، نشانه‌های مثبت از بین می‌روند؛ اما بعضی نشانه‌های منفی باقی می‌مانند.

مطالعات بلندمدت نشان می‌دهند که حدود ۲۸ درصد مبتلایان به اسکیزوفرنی بعد از یک یا چند مرحله‌ی فعال بهبود می‌یابند و ۲۳ درصد بازهم نشانه‌های مثبت نشان می‌دهند و حدود ۴ درصد نیز بین مرحله‌ی فعال و مرحله‌ی باقی‌مانده نوسان پیدا می‌کنند. این آمار نشان می‌دهد که بازگشت بیماری نسبتا عمومیت دارد و ممکن است دو علت داشته باشد: ۱. رویدادهای استرس‌زای زندگی مانند بازگشت به محیط خانوادگی پراسترس بعد از یک دوره بستری شدن در بیمارستان؛ ۲. عدم پایبندی به داروها.

درمان اختلال اسکیزوفرنی

اسکیزوفرنی بیماری مزمنی است که بر ابعاد مختلف زندگی انسان تأثیر می‌گذارد. برخی از افراد بهبود نسبی می‌یابند و می‌توانند به زندگی برگردند؛ اما برخی دیگر به مراقبت و حمایت مداوم اطرافیان نیازمند هستند. درمان مؤثر می‌تواند در بازگشت به زندگی افراد مبتلا به اسکیزوفرن تأثیرگذار باشد. زمانی‌که علائم بیماری کنترل شوند، درمان‌های متعدد به فرد کمک می‌کند که به زندگی طبیعی خود بازگردد.

اکثر کسانی که به نشانه‌های سایکوز دچارند، با دارو، مراقبت و نظارت مناسب سرانجام می‌توانند ازپس کارهای روزانه‌ی خود برآیند؛ هرچند بعضی از آن‌ها هرگز نمی‌توانند شغل ثابتی داشته باشند یا با کسی دریک رابطه‌ی طولانی باقی بمانند. مراقبت و نظارت در اختلال اسکیزوفرنی اغلب ضرورت دارد؛ زیرا بازگشت بیماری یکی از خصوصیات عادی سایکوز است. تحقیقات نشان می‌دهد که بعد از بهبود اولین دوره، تقریبا ۸۱ درصد سایکوزها در مدت ۵ سال یک بار بازگشت و ۷۸ درصد دو بار بازگشت بیماری دارند. ادامه ندادن به مصرف دارو خطر بازگشت بیماری را تقریبا پنج برابر می‌کند.

این‌ها مشکلاتی مهم برای کنترل و درمان سایکوز هستند. به‌علاوه، اسکیزوفرن‌ها از مشکل خود خبر ندارند و بیماری خود را انکار می‌کنند. آن‌ها ازلحاظ جسمی یا ذهنی آن‌قدر ناتوان هستند که نمی‌توانند درمقابل روان‌درمانی واکنش خوبی نشان دهند؛ درنتیجه، میزان عدم پایبندی به دارو در بیماران اسکیزوفرن سرپایی در سال اول بعد از ترخیص از بیمارستان، حدود ۵۰ درصد است و این عوامل اغلب بار سنگینی را روی دوش خانواده‌ها و مراقبان این افراد می‌گذارند. رفتار آزاردهنده‌ی بیمار و انکار بیماری‌اش باعث می‌شود که خانواده مجبور شود او را بستری کند تا زودتر داروهای آنتی پسیکوتیک داده شود.

مطالعات بلندمدت نشان می‌دهند که حدود ۲۸ درصد مبتلایان به اسکیزوفرنی، بعد از یک یا چند مرحله‌ی فعال بهبود می‌یابند

برای اختلال اسکیزوفرنی درمان‌های مختلفی وجود دارد؛ ازجمله درمان‌های بیولوژیک (شوک‌درمانی، جراحی مغز، دارودرمانی) و درمان‌های پسیکولوژیک (آموزش مهارت‌های اجتماعی، روان‌درمانی، شناختی‌‌رفتاری و خانواده‌درمانی). دراین‌میا، بهترین نوع درمان دارودرمانی است.

علم روان‌پزشکی تلاش می‌کند با روش‌های درمانی خود، به‌دنبال شناخت هرچه بیشتر این بیماری توسعه‌یافته باشد. درمان‌هایی که در ابتدا از آن‌ها برای درمان اختلال اسکیزوفرنی استفاده می‌شد، مانند دیگر درمان‌های اختلالات روانی چندان علمی و قابل‌اثبات نبودند. بااین‌حال امروزه به‌مدد پیشرفت علم و امکان بررسی اسکن‌های مغزی، انتقال‌دهنده‌های عصبی، تحلیل ژن‌ها و دیگر ابزارها، اثربخشی درمان‌های گوناگون قابل‌بررسی و قابل‌مشاهده شده است. پیش‌ازاین، تنها دارو را درمان اسکیزوفرنی می‌دانستند؛ اما مشخص شد که درکنار دارودرمانی استفاده از درمان‌های روان‌شناختی نیز می‌تواند اثربخشی داروها را بیشتر کند و احتمال بستری شدن مجدد بیمار را کاهش دهد.

آگاهی از روش‌های درمانی گوناگون و میزان اثربخشی آن‌ها به افراد مبتلا و خانواده‌هایشان کمک می‌کند تا به‌صورت سازگارانه‌تری با اختلال مقابله کنند و کیفیت سلامت روان خود را بهبود ببخشند. این درمان‌ها شامل برنامه‌های یادگیری مهارت‌های اجتماعی، راه‌های مقابله با استرس، شناسایی علائم هشدار عود بیماری و افزایش مدت زمان بهبود است. معمولا اسکیزوفرنی در دوره بزرگ‌سالی بروز پیدا می‌کند؛ درنتیجه اکثر افراد از درمان‌های توان‌بخشی استفاده می‌کنند تا شغل خود را حفظ کرده و مدیریت زندگیشان را یاد بگیرند. همچنین برنامه‌هایی برای افراد اسکیزوفرن وجود دارد تا برای شغل‌های رقابتی در جامعه آماده شوند.

درمان‌های بیولوژیک اسکیزوفرنی

درمان دارویی اسکیزوفرنی

برخی از داروهای موجود برای اسکیزوفرنی عبارت‌اند از:

  • کلرپرومازین (تورازین)
  • کلوزاپین (کلوزاریل)
  • هالوپریدول
  • ریسپریدون (ریسپردال)
  • اولانزاپین (زیپرکسا)
  • کوتیاپین (سروکل)
  • آریپیپرازول (ابیلیفای)

درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد؛ بااین‌حال می‌توان علائم آن را تا حد زیادی کاهش داد. مصرف دارو بخش بسیار مهمی از درمان اختلال اسکیزوفرنی محسوب می‌شود. داروهای ضدروان‌پریشی نشانه‌های روان‌پریشی اسکیزوفرنی را کاهش می‌دهند و معمولا باعث می‌شوند که بیمار با کارایی بیشتر و به نحو مناسب‌تری فعالیت کند. داروهای ضدروان‌پریشی درحال‌حاضر بهترین روش درمان برای اسکیزوفرنی هستند؛ اما آن‌ها این بیماری را به‌طورکامل درمان نمی‌کنند و این اطمینان را به‌وجود نمی‌آورند که دیگر شرایط بیماری بازنگردد.

اغلب کسانی که اسکیزوفرنی دارند، نشانه‌های قابل‌توجهی از بهبودی را پس از مصرف داروهای ضدروان پریشی نشان داده‌اند. داروهای معروف به داروهای «غیرمتعارف» ضدروان‌پریشی از سال ۱۹۹۰ به بازار عرضه شده‌اند. مصرف دارو زیرنظر روان‌پزشک میسر است و به‌هیچ‌عنوان داروی سرخود نباید مصرف شود.

گاهی از داروهای ضدافسردگی و در ترکیب با آن‌ها از داروهای ضدروان‌پریشی نیز استفاده می‌شود که باید حتما با نظر روان پزشک مصرف شود. دارودرمانی نشانه‌های به‌اصطلاح القایی یا مثبت را درمان می‌کند. یکی از دلایل بیماری اسکیزوفرنی تغییر سطح پیک‌های عصبی مغز همچون دوپامین، سروتونین و گلوتامات است که به تغییر در بخش‌هایی از مغز منجر می‌شود؛ به‌همین‌دلیل مشکلات رفتاری و هیجانی بروز پیدا می‌کند. داروهای مورداستفاده در درمان، سطح پیک‌های عصبی مغز را تنظیم کرده و علائم را کاهش می‌دهند.

حداقل زمانی‌که فرد مبتلا برای اثرگذاری داروها لازم دارد، یک‌ونیم ماه است. پس از سه ماه مصرف منظم و مداوم، داروها به اوج اثرگذاری خود می‌رسند. برای قطع داروها یا کم کردن دُز آن‌ها نباید عجله کرد. درصورتی‌که فرد اولین دوره‌ی حادشدن بیماری را تجربه کرده است، باید در مصرف داروها و ادامه آن دقت بیشتری کند.

معمولا لازم است که داروها با نظر روان‌پزشک و به تجویز او به‌مدت حداقل ۱۲ ماه استفاده شوند. نکته‌ای که وجود دارد، این است که اسکیزوفرنی بیماری طولانی‌مدت است؛ به‌همین‌دلیل، مصرف دارو نیز باید طولانی باشد؛ اما معمولا زمان بهبود بیماری پزشک دُز داروها را کاهش می‌دهد و با عودکردن بیماری دوباره به اوج مصرف می‌رساند.

 استفاده از شوک الکتریکی برای درمان اسکیزوفرنی

شوک درمانی در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ روی هزار بیمار اسکیزوفرنی انجام شد. در درمان شوک الکتریکی (E.C.T) با واردکردن امواج الکتریکی به مغز بیمار در کمتر از یک ثانیه سعی در برگرداندن فعالیت مغز به حالت عادی دارند. شوک الکتریکی در مراکز مخصوص درمان بیماران روانی و با نظر روان‌پزشک انجام می‌شود. این درمان یکی از قدیمی‌ترین و مؤثرترین درمان‌های اسکیزوفرنی است و برای درمان افسردگی اساسی نیز استفاده می‌شود.  امروزه اگر نشانه‌های سایکوز با افسردگی هم‌زمان باشند و به هیچ‌یک از درمان‌ها جواب ندهند، از شوک الکتریکی به‌عنوان آخرین تلاش استفاده می‌شود.

جراحی مغز برای درمان اسکیزوفرنی

در قرن شانزدهم، با وسایل جراحی ابتدایی جمجمه‌ی بیماران سایکوز بریده می‌شد تا سنگ دیوانگی را از سر افراد دربیاورند که به اعتقاد آن‌ها باعث ایجاد رفتارهای ناهنجار می‌شد. این کار امروزه بسیار وحشیانه محسوب می‌شود؛ بااین‌حال حتی امروزه نیز در بعضی جوامع از جراحی‌های ابتدایی برای ازبین‌بردن نشانه‌های اسکیزوفرنی استفاده می‌شود. در یکی از قبایل کنیا، پزشکان به حرف‌های بیماران گوش می‌دهند تا محل صداهایی را کشف کنند که آن‌ها در سر خود می‌شنوند (منظور توهمات این افراد است). سپس بیمار را مست می‌کنند و قسمتی از پوست سر او را می‌برند و جمجمه‌ی زیر آن را می‌تراشند که صداها از آنجا می‌آیند.

درمان‌های روان‌شناختی اسکیزوفرنی

اگرچه درمان دارویی از درمان‌های اصلی اختلال اسکیزوفرنی به حساب می‌آید، اما باید توجه کنید که درمان‌های روان‌شناختی درکنار دارودرمانی و به‌عنوان درمان مکمل، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا داروهای آنتی سایکوتیک به‌تنهایی نمی‌توانند تمام نشانه‌های اختلال اسکیزوفرنی را از بین ببرند.

درمان شناختی‌رفتاری اسکیزوفرنی (CBT)

درمان شناختی‌رفتاری یکی از روش‌های درمان اسکیزوفرنی است که بیشتر برای نظم‌دهی فکری اسکیزوفرنی به‌کار می‌رود. این روش به بیماران اسکیزوفرن کمک می‌کند تا بهتر با محیط اطراف خود سازگار شوند و از دنیای توهم و هذیان فاصله بگیرند. درمان شناختی‌رفتاری افکار مختل شده و گسستگی افکار فرد اسکیزوفرن را هدف درمان قرار دهد.

خانواده‌درمانی

باتوجه‌به اینکه محیط خانواده عامل مهمی در تشدید علائم و حتی به‌وجود آمدن بیماری اسکیزوفرنی است، باید خانواده‌ی بیمار نیز در فرایند درمان قرار بگیرند. خانواده‌درمانی درباره‌ی بیماری اسکیزوفرنی شامل آموزش و حمایت‌های خانوادگی می‌شود. معمولا خانواده‌درمانی برای بیماری اسکیزوفرنی روند طولانی‌تری دارد که نیازمند صبر و حوصله است. خانواده‌درمانی در درمان اسکیزوفرنی بیشتر به کاهش انزوا و در خودماندگی‌های رایج بیماری اسکیزوفرنی کمک می‌کند. این روش درمان علائم و تعداد دفعات مراجعه بیمار به بیمارستان را کاهش می‌دهد.

گفتاردرمانی اسکیزوفرنی

همان‌طورکه گفتیم، روش‌های روان‌شناختی و مصرف داروها اصول اساسی در بهبود بیماری اسکیزوفرنی به‌حساب می‌آیند و گفتاردرمانی در این میان نقش درمان مکمل و کمکی را ایفا می‌کند؛ زیرا بیماران اسکیزوفرنی اغلب در برقراری ارتباط صحیح کلامی مشکل دارند و ازنظر گفتاری نمی‌توانند ارتباط خوبی بین مفاهیم برقرار کنند. گاه عبارات و جملاتی به زبان می‌آورند که هیچ معنا و مفهومی ندارد؛ به‌همین‌دلیل، گفتاردرمانی به‌عنوان یک درمان مکمل پیشنهاد می‌شود.

درمان‌های روان‌شناختی گفت‌وگومحور اسکیزوفرنی

درمان روان‌کاوی نیز جزو درمان‌های روان‌شناختی است که در آن گفتار اهمیت ویژه‌ای دارد. در درمان اسکیزوفرنی، روش‌های درمانی روان‌شناسی که گفت‌وگومحور است، می‌تواند اثربخش باشد. در این روش درمانگر با مراجع به گفت‌وگو می‌نشیند و با استفاده از روش‌های روان‌کاوی علل ریشه‌ای مشکل را در گذشته و کودکی فرد جست‌وجو و سپس با شناسایی آن‌ها مسیر درمان را مشخص می‌کند.

رفتاردرمانی نیز با هدف قراردادن رفتار قابل‌مشاهده سعی می‌کند علائم این بیماری کاهش دهد. رفتاردرمانی صرفا روی رفتار نامناسب و کاهش آن و جایگزینی با رفتار مناسب تمرکز دارد. هیچ‌کدام از درمان‌های یادشده به‌خودی‌خود کارساز نیست و فرد باید دوره‌ای مشخص را دارو مصرف کند؛ به‌طوری‌که نشانه‌های مثبت شخص کاهش یابد و از بین برود. سپس به درمان‌های روان‌شناختی و اصلاح رفتار و گفتار و… پرداخت. البته درصورت کاهش محسوس در علائمی مثل توهم و هذیان می‌توان درمان هم‌زمان انجام داد.

جمع‌بندی

اسکیزوفرنی، شیزوفرنی یا جنون جوانی، بیماری اختلال در واقعیت‌سنجی است. در این بیماری، گفتار فرد غیرعادی می‌شود و توانایی او در درک واقعیت به‌شدت کاهش پیدا می‌کند. همچنین، فرد به‌طور غریزی واقعیت را غیرعادی تفسیر می‌کند و این امر به هذیان و اختلالات شدید فکری در او منجر می‌شود. از علائم این بیماری می‌توان به ناتوانی در اندیشیدن، رفتار نامعقول، باور نادرست، آشفتگی در اندیشه، کاهش تعاملات اجتماعی، کابوس‌های مداوم، ناتوانی در ابراز احساسات، بی انگیزگی، خواب‌گردی، اضطراب، استرس و افسردگی اشاره کرد.

در این بیماری فرد به اختلال شخصیت دچار نیست؛ بلکه نوعی روان‌پریشی دارد که نمی‌تواند واقعیت را تفسیر کند و ببیند. ممکن است فرد مبتلا به این بیماری تصاویر و صداهای گیج‌کننده ببیند و درنتیجه رفتاری نشان دهد که برای دیگران بسیار شوکه‌کننده است. ناگفته نماند شدت این بیماری در تمامی بیماران یکسان نیست و از فردی به فرد دیگر متفاوت است.

این بیماری در هر سنی می‌تواند رخ دهد؛ اما معمولا این بیماری در سنین جوانی و در دهه‌ی بیست آغاز می‌شود و شدت بروز آن به فشارهای روانی وارده بر فرد بستگی دارد. متأسفانه این بیماری درمان قطعی ندارد و فرد مبتلا تقریبا تا پایان عمر باید دارو مصرف کند. بااین‌حال، اگر فرد داروها را به‌موقع مصرف کند، علائم بیماری تا حد بسیار زیادی کنترل می‌شوند و فرد می‌تواند زندگی عادی داشته باشد.

بمنظور اطلاع از دیگر خبرها به صفحه اخبار فناوری مراجعه کنید.
منبع خبر