به گزارش سرویس تازه های دنیای فناوری مجله عصر اطلاعات ،
درک رویدادهای قبلی بهعنوان شاخصهای آینده به برخی پیشبینیکنندگان این امکان را داده که تاریخ بشر را بهعنوان مجموعهای از الگوها در نظر بگیرند؛ جایی که انتظار میرود چرخهها، امواج یا توالیهای واضحی در گذشته شناسایی شده و در آینده تکرار شوند. نگاه فوق بر موفقیت علوم طبیعی در تدوین قوانین کلی از شواهد تجربی استوار است. پیروان این رویکرد شامل اشخاص مختلفی مانند آگوست کنت، کارل مارکس، اسوالد اشپنگلر، آرنولد تونینبی، نیکولای کوندراتیف و البته تورچین بودند. اما واقعیت این است که پیشبینیهای آنها خواه پیرامون افول غرب یا ظهور یک مدینه فاضله کمونیستی یا علمی بوده باشد و خواه پیرامون احتمال تکرار امواج اقتصادی جهانی، موفقیتهای محدودی داشته است.
تحقیقات در MIT در ادوار اخیر بر توسعهی الگوریتمهایی برای پیشبینی آینده بر اساس گذشته (حداقل در کوتاهمدت) متمرکز شده است. پژوهشگران با آموزش کامپیوتر پیرامون آنچه «معمولاً» بعد از یک موقعیت خاص اتفاق میافتد (مثلا آیا مردم هنگام ملاقات، همدیگر را در آغوش میگیرند یا با هم دست میدهند؟)، بر آن هستند که بتوانند این کاوشها را به الگوهای تاریخی نیز بسط دهند. ولی حداقل در این مرحله از توسعهی فناوری، فضای کمی برای موارد غیرمنتظره باقی میماند و علت آن هم به وجود کاستیهای متداول در راهکارهایی از این دست باز میگردد.
در همین حال مجموعهی دیگری از پیشبینیکنندگان چنین استدلال میکنند که سرعت و دامنهی نوآوریهای فنی-اقتصادی، به ایجاد آیندهای منتهی میشود که از نگاه کیفی، با گذشته و حال متفاوت خواهد بود. پیروان این رویکرد به دنبال الگوها نیستند؛ آنها درعوض به دنبال متغیرهای نوظهوری با قابلیت کاربرد برای برونیابی آینده میگردند. از همین روی، مدلسازی مجموعهای از احتمالات بسته به انتخابهای انجامشده، به جای پیشبینی یک آیندهی قطعی، آسانتر به نظر میآید. نمونههایی از این رویکرد شامل شبیهسازیهایی مانند World3 و بازیهای جنگی است که قبلاً ذکر شد.
بسیاری از نویسندگان داستانهای علمیتخیلی و آیندهشناسان نیز از این استراتژی برای ترسیم آینده استفاده میکنند. بهعنوان مثال، در دههی ۱۹۳۰، اچ. جی ولز برای پخش فراخوانی پیرامون «استادان پیشاندیش» به بیبیسی رفت. او در آن برنامه چنین استدلال کرد که رویکردش، همان راهی است که خواهد توانست کشورشان را برای تغییرات غیرمنتظرهای مانند تغییرات برآمده از تولید انبوه خودرو، آماده کند. بهطور مشابه، نویسندگانی دیگر از پیشرفتهای فناوری اطلاعات، شبیهسازی، هوش مصنوعی، اصلاح ژنتیکی و علوم زیستمحیطی برای کشف طیف وسیعی از آیندههای بالقوهی مطلوب، خطرناک یا حتی پسابشری استفاده کردهاند.
اما اگر پیشبینیهای مبتنی بر تجربیات گذشته ظرفیت محدودی برای پیشبینی موارد پیشبینینشده داشته باشند، در این صورت، برونیابیهای برآمده از نوآوریهای علمی-تکنولوژیکی ظرفیتی ناامیدکننده بهمنظور تعیینکننده بودن خواهند داشت. در نهایت باید پذیرفت که هیچ یک از رویکردها لزوماً مفیدتر از دیگری نیست؛ زیرا هر دوی آنها دارای یک نقص مهلک و مشترک هستند: افرادی که چارچوببندیشان را بر عهده دارند.
جدای از اینکه رویکرد فرد یا سیستم پیشبینیکننده چه باشد و صرف نظر از اینکه ابزارهای پیچیدهی آنها تا چه حد پیشرفته و رضایتبخش باشند، مسئلهی اصلی پیرامون پیشبینیها به نزدیکی آنها با «قدرت» باز میگردد. در طول تاریخ، آینده توسط افراد عمدتاً سفیدپوست، با اتکا بر روابط و نفوذهای خوب و بهطور عمده توسط مردان پیشرو ساخته شدهاند. نتیجهی این همگونی، محدود کردن چارچوببندی آینده و درنتیجه محدودیت اقدامات انجامشده برای شکلدهی به آن بوده است. علاوه بر این، پیشبینیهای منتهیشونده به نتایج پرهزینه یا نامطلوب (همانند پیشبینی تورچین) معمولاً توسط اهالی قدرت و تصمیمگیرندگان بالادستی نادیده گرفته میشوند.
این موضوع دربارهی نادیده گرفته شدن دو دهه هشدارها و پیشبینیهای برخی صاحبنظران درمورد ظهور یک همهگیری گسترده نیز تکرار شد. بهعنوان مثال، گزارشهایی در ایالات متحده و بریتانیا بر اهمیت سیستمهای بهداشت عمومی در پاسخگویی مؤثر به یک بحران جهانی تأکید میکردند؛ اما هیچ کدام از کشورها درنهایت متقاعد به تقویت سیستمها و زیرساختهایشان برای مقابله با بحران احتمالی نشدند. علاوه بر این، هیچکس میزان عدم تمایل رهبران سیاسی به توصیههای علمی را پیش بینی نکرده بود. حتی زمانی که در آیندههای مطرحشده از سوی اشخاص مختلف، مسئلهی خطای انسانی و لحاظ کردنش مورد توجه قرار میگرفت، باز هم در پارهای موارد، پیشبینیهایی در تضاد با استراتژیهای سیاسی تولید میشد و اینها طبعا بهطور سیستماتیک نادیده گرفته میشدند.
بمنظور اطلاع از دیگر خبرها به صفحه اخبار فناوری مراجعه کنید.